نوشته‌های یک مادرِ‌ مهندسِ کتاب‌بازِ کمی نویسنده… راضِ کتاب‌باز!

نوشته‌های یک مادرِ‌ مهندسِ کتاب‌بازِ کمی نویسنده… راضِ کتاب‌باز!

کام شیرین!

 

تا حالا با «نمک» کامتان شیرین شده؟!
کام ما شده!
یکی از دل‌گیرترین و سخت‌ترین روزهای زندگی در شهرهای بی‌صاحب (غیر از مشهد و قم شهر باصاحاب دیگه‌ای توی ایران می‌شناسین؟!) شب میلاد و شهادت آن صاحبان بزرگوار است!
صدای شادی جشن‌های دروهمسایه را می‌شنوی یا حتی وسط یکی از همان جشن‌های هیئتی یا خانگی نشسته‌ای اما دلت رفته بست نشسته وسط حرمشان و تو را با خودش نبرده! هر چه اشک ریخته‌ای و خواهش و التماس دوانده‌ای پی‌اش افاقه نکرده مگر به بلیط دقیقه نودی!
دیشب از همان بلیط و پای جاده گرفتن هم ناامید شدم اما دلم به چیزی دیگر امید داشت. چیزی که دلم را از وسط صحن حرم گل‌بانوی قم برگرداند اهواز و خوش شود و اشک و لبخندش هم‌آهنگ!
امروز صبح که پستچی برای پنجمین روز متوالی انگشتش را روی زنگ آیفون فشار داد، همان موقع برق رفت و هر چه در گوشی آیفون صدایش کردم نشنید و گاز موتورش را گرفت و رفت چند خانه آن‌طرف‌تر.
تا چادر سر بکشم و پله‌ها را بدَوم پایین، پستچی رسیده بود سر کوچه!
نمی‌دانم چرا اصرار داشتم همین امروز بستۀ پستی‌ام را از پستچی تحویل بگیرم با اینکه مطمئن بودم به برکت نمایشگاه کتاب فردا هم بسته دارم و امروزی‌ را همراه بستۀ فردا تحویلم می‌دهد.
اما…
اما دل من وسط بهشت کویر قم منتظر بود! نمی‌توانست تا فردا صبر کند.
شمارۀ موبایل پستچی محله‌تان را داشته باشید که بتوانید دو خیابان آن‌طرف‌تر ردش را بزنید و بَرش گردانید و شاید مایۀ آرامش بی‌تابی دلتان را از توی بسته‌ای که تحویلتان می‌دهد پیدا کنید.
همان‌جا میان پله‌ها توی بستۀ ارسالی کتابرسان پیدایش کردم و چشم به هم زدنی طول نکشید که دلم سررسید به تماشای اشک‌های شوقم.
همۀ این سال‌ها روز دختر دلچسب‌ترین هدیه را از پدرم گرفته‌ام. چه وقتی که زودتر از خواهرم پناه می‌گیرم میان آغوشش و پیشانی‌ام متبرک بوسۀ پدرانه‌اش می‌شود، چه مثل امروزی که هزار کیلومتر دورتر، بوسیدن دست‌هایش را کم دارم. امروز صبح صدای پیامک هدیۀ واریزی‌اش که آمد هنوز پیامک را ندیده چشم‌هایم برق زد و بغض دلتنگی‌ام به خنده نشست اما میان پله‌های طبقه اول وقتی نمک متبرّک حرم امام رضاجان را داخل بستۀ ارسالی کتابرسان دیدم، شیرین شدم!
فدای مهر پدری‌تان آقاجان! که حواستان به دل‌خوشی روز عیدی ما بود. شیرین‌ترین هدیۀ روز دختر را از شما گرفتم!

📌 کتابرسان خوش‌سلیقه گاهی داخل بسته‌های سفارش کتاب، نمک متبرک و شکلات هم ارسال می‌کند اما نمک متبرک امروز که درست روز عیدی به دستم رسید کامم را شیرین کرد!

🖊️: راضیه نوروزی

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *