بخشی از یادداشت «مامان خیلی دوسِت دارم!» از کتاب «مِثل مادری»:
کفشهایش را که درآورد و داخل آمد، همان جلوی در، پاکت شیرکاکائو را دستم داد وگفت «مامان بازش کن، بخورم.» تا از دستش بگیرم و ببرم کفمال کنم و آب بکشم، بیشتر از ده مرتبه گفت «مامان بده دیگه، مامان من شیر کاکائو میخوام».
نی را داخل پاکت میکنم و دستش میدهم. طبق معمول با عجله پاکت شیر را میگیرد و کلی شیر از نی سرریز میشود روی فرش. امان نمیدهد جلوی چکهها را بگیرم. میرود مینشیند روی مبل و شروع میکند به نوشیدن شیر.
صدای قورت قورتِ پایین رفتن شیر از گلویش را به وضوح میتوانم بشنوم. نفس تازه میکند و دوباره قورت قورت!
چرا باید اینقدر لذت ببرم از صدای قورت قورتِ شیرخوردن یک موجود هشتاد و چند سانتی؟! مادرم دیگر، مادر!
بعد از چند قورت قورت، با صدای آرام مثل زمانهایی که برای خودش و ماهی قرمز عید و عروسک خرس پاندای نیممتریاش، قصه و ماجراهای روز را تعریف میکند، اینطور زمزمه میکند «خدایا ممنون که به ما شیر دادی… قورت قورت. خدایا ممنون که به ما شیرکاکائو دادی… قورت قورت. ممنون خدا، شیرکاکائو خیلی خوشمزه است… قورت قورت!»
با شنیدن این کلمهها، با آن لحن شیرینش، نمیتوانم ذوقم را پنهان کنم و از ته قلبم با صدای بلند، قربانصدقهاش میروم. تنها کاری که از دستم برمیآید این است که جلو نروم و بغلش نکنم و نَچِلّانمش تا با آرامش، شیرکاکائوی خوشمزهای را که خدا بهش داده تا آخر بخورد و لذت ببرد!
اما مگر این فسقلی کوتاه میآید؟! با شنیدن صدای ذوق من، دوباره شروع میکند به دلبری کردن با کلمات «خدایا ممنونم که مامانم خوشحاله.»
با خودم فکر میکنم چقدر مکالمۀ روزانۀ ما، کلمهها و جملههایمان، حتی انرژیهای درونی ما روی اطرافیان تأثیرگذار است، مخصوصاً روی فرزند یا فرزندانمان که با ذهن و قلبی آماده، دریافتکنندۀ هر آن چیزی هستند که از سوی ما به آنها عرضه میشود. حتی پیش از تولدشان در دوران جنینی!
تشکر کردن و شکرگزاری، یکی از مواردی است که کودکان بهطور مستقیم، از نوع تعامل و رفتار بزرگترها، بهخصوص مادر و پدر، آن را میآموزند و به کار میبرند.
خوشحال شدنم از لذت شنیدن جملههای فرزندم زیاد طول نمیکشد؛ وقتی به یاد نقطهضعفها و نیمۀ تاریک وجودم میافتم که بسیاری از اوقات جلوی چشمهای دقیق و ذهن آمادۀ پسرک برای الگوبرداری ظاهر میشوند! و چه کسی بهتر از او برای یادگیری هرچه از من میبیند، وقتی همۀ اوقاتش را کنار من میگذراند. هر کاری را من انجام میدهم میبیند و توان تشخیص درست و غلط را ندارد و دقیقاً تقلید میکند.
بچهها درککنندگان قوی و تفسیرکنندگان ضعیفی هستند! از نظر کودکان، هر آنچه مادر و پدر انجام میدهند، درستترین کار ممکن است. یادم میآید استاد ما همیشه میگفت «زمانی که از تلاش برای تربیت فرزندانمان دست برداریم و روی تربیت خودمان تمرکز کنیم، همه چیز درست میشود. خودمان را تربیت کنیم و فرزندانمان را پرورش دهیم!»
🖊️: راض_کتاب_باز
راضیه نوروزی
2 پاسخ
بسیار شیرین و دلنشین،
منتظرم تا هر چی زودتر *حس مادری*رو از ابتدا تا انتها باقلم شما تجربه کنم …
سلام. نظر لطف شماست. برای سفارش کتاب میتونید به پیج اینستاکرام @mesle_maadari دایرکت بدید. یا به شماره ۰۹۳۰۳۴۰۳۶۱۶ در واتساپ پیام بدید