نوشته‌های یک مادرِ‌ مهندسِ کتاب‌بازِ کمی نویسنده… راضِ کتاب‌باز!

نوشته‌های یک مادرِ‌ مهندسِ کتاب‌بازِ کمی نویسنده… راضِ کتاب‌باز!

ماه اولین‌ها!

 

از روزی که جانش به جانم بند شده، در همۀ اتفاق‌های مهم زندگی‌ام نقش پررنگ دارد.

وقتی می‌گویم پررنگ یعنی وقتی به اندازۀ ریختن یک لیوان چای از پای سیستم بلند شدم و به آشپزخانه رفتم، نمی‌دانم کِی آمد نشست روبه‌روی مانیتور و دلش خواست دکمه‌های کنترل و اِی را با هم بگیرد، دکمۀ دیلیت را بکوبد و بعد هم با لمس دکمه‌های کنترل و اِس، متن صفحۀ وُرد را شهید کند (!!!) و بلند بلند و با ذوق بگوید «مامان ببین صفحۀ لپ‌تاپتو واسه‌ت تمیز کردم!»

منظور پسرک از تمیز کردن صفحۀ لپ‌تاپ، حذف کردن کل متن کتاب و از بین رفتن دوازده هزار کلمۀ ویرایش شده از کتاب بود! یعنی تقریبا نیمی از متن کتابی که امروز در استانداری خوزستان رونمایی شد. همین کتابی که امروز برای رونمایی‌اش افتخار داد و یک تیبای قرمز از میان ماشین‌هایش و یک کتاب رنگ‌آمیزی به همراه جامدادی‌اش را برداشت و در کیفم گذاشت و گفت «منم همراهتون میام جلسه، لطفاً مخالفت نکنید مامان!» و آمد!

و آقای عکاس هم انگار که به نقش پررنگ و اثرگذار پسرک در تألیف این کتاب واقف باشد، هر چه قاب بست من میانشان نبودم اما پسرک بود. مثل همیشه پررنگ و اثرگذار!

***

کتاب «تربیت بنیادی (تربیت شخصیت مقتدر دینی)» به همت دوستان در مؤسسۀ فرهنگی «اولین برگ تعالی» به چاپ رسیده که نکات ارزشمندی را پیش روی دغدغه‌مندان حوزۀ تربیت فرزند قرار داده است.

 

📌پی‌نوشت:

 

* اسفند همیشه ماهِ اولین‌هاست برای من! در تمام این سال‌ها ویراستاری کتابی را قبول نکرده بودم اما این بار با دوستان مؤسسۀ «اولین برگ تعالی» همراه شدم و اقبالم رسید به امروزِ اسفند برای رونمایی کتاب!

 

* نگران آن دوازده هزار کلمۀ شهید شده نباشید. آن روز بعد از یک سکتۀ ناقص و دو لیوان آب قند، تازه یادم آمد که طبق عادت همیشگی متن ویرایش شده را در دو فولدر جداگانۀ دیگر هم ذخیره کرده‌ام!

 

🖊️: راضیه نوروزی

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *