میخواستم متن کوتاهی برای معرفی کتابم بنویسم که چاپ کنیم پشت جلد. از ویراستار عزیز تعداد کلمات متنی را که باید مینوشتم پرسیدم. گفت: «نکتۀ مهم برای نوشتن توضیح پشت جلد کتاب اینه که بدونی مخاطب فقط هفت ثانیه وقت داره برای خوندن توضیحاتی که شما دربارۀ کتاب نوشتی و ظرف همین چند ثانیه تصمیم میگیره کتاب رو تهیه کنه یا نه. البته محتوای خوب متن هم مهمه.»
***
هفت ثانیه که نه، برای من کمی بیشتر لازم بود و کافی که با خواندن توضیح پشت جلد کتاب، هر روز صبح همراه دوستانم، همنشین «کآشوب» باشیم.
شاید این کلمات، شما را هم همنشین «کآشوب» کند. برای همین هیچ متنی بهتر از کلمات پشت جلدش را مناسب این پست ندیدم:
«کتاب کآشوب روایت زنده ماندن روضه در گذر زمان است. این آیینِ قدیمی با فرهنگها آمیخته، و لحن اقلیمهای مختلف را گرفته و در بافت زندگی طوری تنیده شده که دیگر به راحتی نمی شود زندگی و روضه را از هم سوا کرد. نویسندگان دعوت شده به این مجموعه تلاش کردند گزارشی صادقانه و عینی از رویدادهایی بدهند که در همین روزها اتفاق افتاده ولی هنوز در سایۀ واقعۀ سال ۶۱ هجری قمری است. این راویان از نسبت شخصی و زیستهشان با مجلس روضه نوشتهاند. آمیختن طعم و لحن خرده روایتهای شخصی، روایت فراگیرتری آفریده که هویتی مستقل از اجزای خُردِ خودش دارد. کنار هم چیدن این صداهای فردی، به گزارش یک پدیده بدل شده؛ روایت یک کآشوب!»
***
جمع خوانی مجازی ما هر روز صبح رأس ساعت هشت و پنج دقیقه شروع میشد و سطر به سطر و کلمه به کلمه با «کآشوب» همراه میشدیم. گاهی لبخندی از شعفِ ریختهشده به جانمان، گاهی قطره اشکی روان از غربت سید و سالار شهیدان و گاهی جملاتی ناب در نقد روایتهای کتاب از دوستان همراه ما در این همنشینی بود و امروز آخرین روز کآشوبخوانی ما بود!
از فردا در راه «رستخیز»یم!
📌پینوشت: روایتهای کآشوب از موضوعش برای من جذابتر بودند!
🖊️: راضیه نوروزی 🗓️ یکشنبه ۱۴۰۱/۵/۳۰
📙 کآشوب / دبیر مجموعه: نفیسه مرشدزاده / نشر اطراف
آخرین دیدگاهها