نوشته‌های یک مادرِ‌ مهندسِ کتاب‌بازِ کمی نویسنده… راضِ کتاب‌باز!

نوشته‌های یک مادرِ‌ مهندسِ کتاب‌بازِ کمی نویسنده… راضِ کتاب‌باز!

برنامۀ مخصوص خودم!

 

شما را نمی‌دانم، من اما معمولاً شب‌های قدرم با مراسم قرآن به سر تمام نمی‌شود. بعدش یک برنامۀ مخصوص به خودم دارم در فاصلۀ بین قرآن به سر تا سحری خوردن و نماز صبح (که معمولاً هم در آن زمان پسرک خواب است)!
عادتم است قبل از اینکه قرآن و مفاتیح برای اعمال شب قدر بردارم، یک کتاب که در حال مطالعه‌اش هستم یا قصد دارم مطالعه‌اش را شروع کنم، می‌گذارم داخل کیفم تا در آن فاصله‌ای که گفتم چند صفحه‌ای مطالعه کنم و بعد از آن قرآن و مفاتیح برمی‌دارم.
دیشب دستم رفت سمت کتاب «رشد» جناب صفایی حائری (عین_صاد) رحمت‌الله علیه.
کتابی که دو سه سال است می‌آید داخل سبد مطالعاتی روزانه‌ام و بدون آنکه حتی خطی از آن بخوانم کنار می‌گذارمش به خیال اینکه در وقت بهتری بخوانمش.
ابتدای امسال که لیست کتابهای «حتماً مطالعه شود» هزاروچهارصدویک را می‌نوشتم کتاب «رشد» جزء اولین کتاب‌هایی بود که اسمش را در لیست نوشتم و شد رزق شب ۱۹ رمضان برای بعد از قرآن به سر گرفتن!

اما در همان صفحه اولش میخکوب شدم وقتی که خواندم:
«فهم قرآن چهار مرحله دارد: ترجمه، تفسیر، روح، نور.
ترجمه درک مفهوم کلمه‌هاست.
و تفسیر شناخت مصداق نمونه‌هاست.
و روح درک انگیزه ترکیب کلمه‌ها و جمله‌هاست و آگاهی به عواملی است که در نهان کارگر هستند.
و نور دیدار از جلوه‌های عظیم و عمیق آیه‌هاست که به هدایت و عبودیت و صراط مستقیم می‌رساند.»

و حالا دارم با خودم فکر می‌کنم من که در مرحلۀ «ترجمه» فهم قرآن هم هزار مرتبه لنگ می‌زنم، کِی قرار است هدایت شوم به عبودیت؟! و به صراط مستقیم برسم؟! که «نــــور» مرحلۀ صراط مستقیم است!

🖊️: راض کتاب‌باز  راضیه نوروزی

🗓️ پنج‌شنبه نوزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۱

📸: میخکوب شدنم از عکس نامتقارنم در همان لحظه مشخص است!!

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *