استاد رضا بابایی نوشتهاند:
«از میان پاسخهایی که به پرسش بالا دادهاند شاید بهترین پاسخ این باشد که نویسنده کسی است که نوشتن برای او آسان است؛ اگرچه محصول کارش میانه باشد. زیرا بنیاد و اصل نویسندگی بر سادگی و روانی و آسانی لفظ است؛ مگر در جایی که نویسنده قصدش اظهار ذوق و هنر و پیدا کردن شگفتی و حیرت در خواننده باشد.
پس نویسنده، کسی است که از نوشتن نمیهراسد؛ بلکه آن را دوست دارد و از آن لذت میبرد. این گمان که نویسنده، باید با هر نوشتۀ خود، خوانندهاش را شگفتزده کند و به تحسین و اعجاب وادارد، دور از آبادی است. اگر کسی، به همان راحتی که میگوید، بنویسد، نویسنده است؛ اگرچه دیگران به سختی و رنج فراوان؛ بهتر از او بنویسند.
هدف از نوشتن، گفتوگو و تبادل اندیشه است؛ نه هنرنمایی یا شعبدهبازی یا فضل فروشی. الفاظ و عبارات، وسیلۀ بیان معانی است. اما آنجا که نویسنده معنی و مطلبی ندارد تا بیان کند، ناچار برای هنرنمایی به دامن الفاظ میافتد و بیان را به جای آنکه وسیله باشد غایت قرار می دهد.
به سخن دیگر، یکی از انگیزهها و زمینههای فرار از سادهگویی، بیمایگی نویسنده است. آن که سخن ناگفته و اندیشۀ پرباری ندارد به لفاظی و افزودنیهای غیرمجاز پناه میبرد تا به کمک هلههولههای رنگی، اشتهای خوانندهاش را کور کند و گرسنگی را از یاد او ببرد. او با کلمات معاشقه میکند در حالی که قلم در دست نویسنده باید همچون بیل در دست کشاورز باشد.
آسان و راحت نوشتن، اگر به معنای سرسرینویسی و ابتذال قلمی باشد، سزاوار نیست. درست است که زیباترین متن، سادهترین متن است؛ اما این نیز راست است که سادگی یعنی بیپیرایگی، نه بیمایگی.
آساننویسی در معنای مثبت آن، یعنی با نوشتن، مسئله و مشکل نداشتن؛ نه بیمبالاتی در لفظ و معنا. بیقوارگی در لفظ با هیچ منطقی نمیسازد. برخی به بهانۀ معناگرایی، هیچ اعتنایی به آراستگی و پاکیزگی متن ندارند. گویی تکلیف آنان پاشیدن کلمات بر روی کاغذ است و وظیفۀ خواننده، پیدا کردن ارتباط آنها با یکدیگر! جملۀ معنادار را کافی میدانند؛ حتی اگر آن معنا، به سختی از عبارت بیرون آید. اهل استفاده از چاشنیهای مجاز و دلبری های مشروع نیستند. اینان آشپزهایی را می مانند که دستپختشان را جز خامخواران را نمیخورند.
راحت و آسان نوشتن، به معنای فدا کردن دقت در زیر پای سرعت نیست. برای نویسنده اگر سرعتگیری هم باشد، از جنس تأملات فکری او در ساخت معنا و محتوای نوشتار است؛ نه از گونۀ مشکلات لفظی در جمله سازی و معنارسانی. پس سرعت نویسنده در نوشتن، به دلیل مهارت او است.
در نویسندگی، درستی، سادگی و نغزگویی کافی است؛ گو این که اگر نوشتن برای کسی آسان باشد، بسیار مینویسد و بسیارنویسی، خواهناخواه به زیبانویسی میانجامد؛ زیرا کار نیکو کردن از پر کردن است. آنکه بسیار مینویسد و از قلم خود بیش از دیگران کار میکشد؛ به حتم قلم توانمندتری مییابد؛ چنانکه از دو دست ما دستی قویتر است که از آن کار بیشتری میکشیم. بنابراین قانون زیر را باید قانون طلاییِ نویسندگی دانست:
راحت نوشتن ⬅️ بسیار نوشتن ⬅️ زیبایی و سنجیدگی.
غیر از این، نویسنده ویژگیهای دیگری نیز دارد: تازهگویی، جامعیت نسبی، سختکوشی در جمع آوری اطلاعات و مواد اولیه، تردید در اقوال و آرای مشهور، اهتمام به درستنویسی و آراستگی در حد معمول، توانایی در پرورش مطالب و نگاه مهندسی به سازۀ نوشتار، از آن میان است.
📚 متن از کتاب «بهتر بنویسیم» نوشتۀ استاد «رضا بابایی» از «نشر ادیان»
🖊️: راض کتابباز
آخرین دیدگاهها